دیوان (تشکیلات اداری)

از دانشنامه‌ی اسلامی

در تشکیلات اداری عهد خلفا و سلاطین ممالک اسلامی، «دیوان» عنوان اداره کل محاسبات مملکت و دفتر محاسبات و همچنین به معنی مطلق اداره و تشکیلات اداری است و کلمه ای ظاهراً ایرانی است و این احتمال هم هست که اصل آن آشوری یا سومری باشد.

به هر حال کلمه دیوان در نزد مسلمین، در آغاز جهت ثبت و ضبط مداخل و مخارج مملکت بکار می رفته و سپس از طریق توسع به معنی محل کار اعضا و اجزای مالیات استعمال شده و بعدها بر جمیع ادارات و دفاتر اطلاق یافته است. گویند در اسلام نخستین بار عمر خطاب خلیفه دوم رسم ثبت و ضبط دیوان را در دیوان الجند به تقلید از ایران و ظاهراً به صوابدید هُرمُزان برقرار نموده است.

مقارن عهد عمر و مدتها بعد از وی نیز دیوان در بلاد ایران به زبان پهلوی و در بلاد شام به زبان یونانی و در مصر به زبان قبطی و یونانی و به هر حال در دست غیرمسلمین بوده، بعدها با توسعه فتوحات هم دیوان جند در امصار اسلامی (مثل کوفه و بصره) پدید آمد و هم دیوان خراج چنان که نزد ساسانیان و رومیان رایج بود.

در عهد معاویه بعضی از دیوان های دیگر بوجود آمد. ظاهراً در عهد عبدالملک بن مروان خلیفه اموی دیوان عراق به عربی نقل شده و دیوان شام نیز به عربی درآمده است. در عهد عباسیان دیوان رسائل یا انشاء اهمیت یافت و دیوان های متعددی بوجود آمد. در عهد سامانیان تشکیلات دیوان تحت نظر وزیر و خواجه بزرگ و شامل دیوان رسائل یا دیوان انشاء، دیوان استیفاء، دیوان اشراف، دیوان قضا بود و این تأسیسات را ابوعبداﷲ جیهانی از روی تأسیسات مشابه سایر ممالک درست کرده بود. بعد از عهد سامانیان نیز نزد غزنویان و سلاجقه و خوارزمشاهیان هم کم و بیش ادامه داشت. رسوم و آداب و قواعد و مقررات دیوان تا عهد مغول بیش و کم همچنان محفوظ ماند.

در دوران پس از مشروطه، به‌ویژه در دوره پهلوی، برخی مؤسسه‌های قضایی "دیوان" نام گرفت؛ مانند "دیوان عالی کشور"، یا پس از انقلاب اسلامی، "دیوان عدالت اداری".

پانویس

  1. لغت نامه دهخدا، ذیل واژه دیوان به نقل از دائره المعارف فارسی.
  2. دایرة المعارف کتابداری و اطلاع‌رسانی(نسخه آزمایشی)، مدخل دیوان از فرانسوا دوبلوا(Francois de Bloisv)، ترجمه علیرضا پلاسید

منابع

  • لغت نامه دهخدا، ذیل واژه دیوان.
  • دایرة المعارف کتابداری و اطلاع‌رسانی، مدخل دیوان.